ترجمه مقاله

بدغ

لغت‌نامه دهخدا

بدغ . [ ب َ دَ ] (ع مص ) آلوده شدن به نجاست و شر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بطغ. (یادداشت مؤلف ): بدغ بالعذرة بدغاً و کذا بالشر. (ناظم الاطباء). بدغ بالعذرة؛ آلوده شد بنجاست . بدغ بالشر؛ دچار شر شد. (یادداشت مؤلف ). || رفتن بر سرین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رفتن به سرین . کون خیزه کردن . (یادداشت مؤلف ). || در جامه ریدن . (آنندراج ). در جامه پلیدی کردن . (یادداشت مؤلف ) .
ترجمه مقاله