ترجمه مقاله

بدو

لغت‌نامه دهخدا

بدو. [ ب ِ ] (حرف اضافه + ضمیر) به او :
جعد سیاه دارد کز گشنی
پنهان شود بدو در سر خاره .

رودکی .


نگه کن بدو تاش چون کرده ام
که بی آب و خاکش برآورده ام .

دقیقی .


همان کز جهان آفرین کرد یاد
ببخشود و دیده بدو بازداد.

فردوسی .


و رجوع به «به » و «او» شود.
ترجمه مقاله