ترجمه مقاله

برازه

لغت‌نامه دهخدا

برازه . [ ب َ زَ / زِ ] (اِ) زبانه ٔ آتش . (تاریخ قم ). اَفرازه . لهیب .شعله . گرازه (در تداول مردم قزوین ) : از دور آتشی دیدند بر صحرای براوستان گفتند آن چیست ، گفتند برازه است آن یعنی زبانه ٔ آتش . (تاریخ قم ص 63).
ترجمه مقاله