براهام
لغتنامه دهخدا
براهام . [ ب َ ] (اِخ ) نام جهودی در کمال بخل و خست در زمانه ٔ بهرام گور. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). بهرام گور، مال او را گرفت و به لنبک سقا داد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) :
پس از لشکر خویش بهرام تفت
سبک سوی خان براهام رفت .
بهرام ننگرد ببراهام چون نظر
برخان و خوان لنبک سقا برافکند.
پس از لشکر خویش بهرام تفت
سبک سوی خان براهام رفت .
فردوسی .
بهرام ننگرد ببراهام چون نظر
برخان و خوان لنبک سقا برافکند.
خاقانی