ترجمه مقاله

براه انداختن

لغت‌نامه دهخدا

براه انداختن . [ ب ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) (از: ب + راه + انداختن ) براه افکندن . بیدار کردن و راه نمودن . (آنندراج ). راهی کردن :
بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را
من براه انداختم این کاروان خفته را.

صائب (آنندراج ).


|| بکار انداختن چنانکه موتوری را.
ترجمه مقاله