ترجمه مقاله

بربخ

لغت‌نامه دهخدا

بربخ . [ ب َ ب َ ] (ع اِ) آب راهه ٔ سفالین غیرنمایان خلاجای که از بام تا زمین باشد. ج ، برابخ . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نام وریدی که از کلیه بعنق شانه متصل است و آن دو بربخ است . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به بربخی شود. || نام تجویفی در زوج سیم دماغ . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بربخی شود. || برابخ بول ؛ مجاری آن . (یادداشت بخط مؤلف ). در اصطلاح تشریح یکی از دو مجرایی است که بول را از کلیه ها بمثانه می آورند. (ناظم الاطباء). رجوع به برابخ شود.
ترجمه مقاله