ترجمه مقاله

برجستن

لغت‌نامه دهخدا

برجستن . [ ب َ ج َ ت َ ] (مص مرکب ) جهیدن . برجهیدن . جستن . (ناظم الاطباء). || جهیدن ستوران و پرندگان نر بر ماده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح پزشکی ) مبتلا شدن بثورات جلدی مانند آبله و سرخجه . || طپیدن و جنبیدن رگ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله