ترجمه مقاله

برح

لغت‌نامه دهخدا

برح . [ ب َ ](ع مص ) خشم کردن و غضب نمودن . || نیست شدن . زایل گردیدن . || دور شدن . خفا و پیدا وروشن شدن کار. || در جای خود به آنسو رفتن . || (اِ) سختی و گزند و بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سختی . (مهذب الاسماء).
- برح بار ؛ گزند بسیار. مبالغه است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- ابن برح ؛ بلا و سختی . ج ، بنو برح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- بنت برح ؛ بلا و سختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ، بنات برح . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله