ترجمه مقاله

برخاش

لغت‌نامه دهخدا

برخاش . [ ب َ ] (اِ) پرخاش . جنگ و آورد و پیکار و پرخاش و رزم و فرخاش و ناورد و نبرد مترادف این است بتازیش وغا خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). جنگ و پرخاش هم درست است . (از آنندراج ). رجوع به پرخاش شود.
- برخاش ساز ؛ پرخاش کننده :
بصید هزبران برخاش ساز
کمند اژدهای دهن کرده باز.

سعدی .


رجوع به پرخاش ساز شود.
- برخاشجو ؛ جنگجو. (آنندراج ). پرخاشجو. رجوع به پرخاشجو شود.
ترجمه مقاله