ترجمه مقاله

بردوام

لغت‌نامه دهخدا

بردوام . [ ب َ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همواره . همیشه . مداوم . علی الدوام . (آنندراج ) :
چو تمکین و جاهت بود بردوام
مکن زور بر مرد درویش و عام .

سعدی .


ترجمه مقاله