ترجمه مقاله

برد

لغت‌نامه دهخدا

برد. [ ب َ ] (ع مص ) سرد و خنک کردن یا ببرف آمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرد گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || سرد گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). سرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || خواب کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || همیشه بودن . || قیام نمودن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || آسان شدن کار. || سوهان کردن آهن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسوهان سائیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بسهان سائیدن . (المصادر زوزنی ). || برود (یعنی دارو) در چشم کردن . (ازتاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ). || آب ریختن بر نان . || برجستن شمشیر و کار نکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بمردن . (منتهی الارب ). || واجب و لازم گشتن آن : بردحقی ؛ واجب و لازم گشتن آن . (منتهی الارب ). || لاغر گردیدن : برد مخه ؛ لاغر گردید. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله