ترجمه مقاله

برزم

لغت‌نامه دهخدا

برزم . [ ب َ زَ / ب َ رَ ] (اِخ ) نام قلعه ای برکنار آمو. بَرْزَم ، صاحب برهان این کلمه را بر وزن گریم گوید ولی از بیت ذیل سوزنی مستفاد میشود که بَرَزم . بر وزن طرشت است . (یادداشت مؤلف ) :
امیر خوارزم عبدالملک بن هرثمة با وی [ با شریک بن شیخ ] تبعت کرد و اتفاق کردند و امیر برزم مخلدبن حسین با وی بیعت کرد. (تاریخ بخارا ص 74).
فزع بیلک بلغاری کرکس پرتو
پرتو آب به خوارزم برآرد ز برزم .

سوزنی .


ترجمه مقاله