برزین
لغتنامه دهخدا
برزین . [ ب َ ] (اِ) آتش . (برهان ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نار. (برهان ). انگشت افروخته . آذر :
ز برزین دهقان و افسون زند
برآورده دودی بچرخ بلند.
|| برزن . (دهار). صحرا و کوی و محله . (برهان ). رجوع به برزن شود.
ز برزین دهقان و افسون زند
برآورده دودی بچرخ بلند.
نظامی .
|| برزن . (دهار). صحرا و کوی و محله . (برهان ). رجوع به برزن شود.