برشکال
لغتنامه دهخدا
برشکال . [ ب َرْ / ب َ رَ ] (هندی ، اِ)برسات و در بهار عجم نوشته که لفظ هندی است و نزد فقیر مؤلف کتاب مفرس برسکال است که بسین مهمله باشد چه در هندی برس بمعنی بارش و کال بمعنی وقت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به برسات شود :
فروز میکده باقر اگر حریف میی
رسید خم به ته و برشکال میگذرد.
فروز میکده باقر اگر حریف میی
رسید خم به ته و برشکال میگذرد.
باقر کاشی (از آنندراج ).