ترجمه مقاله

برش

لغت‌نامه دهخدا

برش . [ ب َ رَ ] (ع اِ) خجکهای سیاه و سپید بر اسب بخلاف رنگ آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). نقطه های سپید و سیاه که بر اندام اسب باشد یا نقطه هایی که برنگ مخالف رنگ سایر اعضا باشد: مدنر؛ اسب با خجکها زائد از برش . (منتهی الارب ). || خجک ناخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برشه . نوی . (یادداشت مؤلف ). || نقطه های خرد سیاه که بیشتر بر روی پدید آید و گاه باشد که بسرخی و بسیاهی کم رنگ زند. (بحر الجواهر). کنجدک . ک»مک . (از یادداشت بخط مؤلف ). پاره سیاهی مستدیر مایل به سرخی و بیشتر به روی . || بیماری است . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله