ترجمه مقاله

برطیل

لغت‌نامه دهخدا

برطیل . [ ب ِ ] (ع اِ) سنگی دراز. (مهذب الاسماء). سنگ دراز. (منتهی الارب ). || آهن دراز و پهنا که بدان آسیا را دندان کنند. آسیاآژن . آسیازنه . میتین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آژینه . اسکنه . (ابن الاعرابی ). سنگ دراز یا آهنی که بدان سنگ آسیا آژند. (یادداشت مؤلف ). || رشوت . ج ، بَراطیل . (منتهی الارب ). رشوه . (زمخشری ). پاره : بقسمت و دست انداز چیز نگیرند و رشوت و برطیل نستانند. (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله