ترجمه مقاله

برفک

لغت‌نامه دهخدا

برفک . [ ب َ ف َ ] (اِ مرکب ) قرحه ایست که بدهان پیدا شود و بیشتر در اطفال و آن برنگ سفید است . قلاع . مرضی است در زبان و لب و غیره و بیشتر در کودکان . ریشی است برنگ سپید که بیشتر در دهان اطفال پیدا شود. (یادداشت مؤلف ). قسمی از ورم دهان که قلاع نیز گویند و همراهی دارد بابروز بثوری که از ماده ٔ سرشیری پوشیده شده اند و این بثور موجع و با تب همراه میباشد. (ناظم الاطباء). مرضی در دهان که بعلت حمله ٔ یک نوع قارچ بنام موکورمیکوز بوجود می آید، علامت آن یک نوع غشاء سفیدرنگی است که مخاط زبان و حلق و گلو را میپوشاند و تولید درد در نواحی حلق و ته دهان میکند و مرض با تب همراه است . (از فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله