ترجمه مقاله

برقان

لغت‌نامه دهخدا

برقان ناقه ؛ برداشتن شتر ماده دم خود را و آبستنی نمودن وقتیکه آبستن نباشد. (منتهی الارب ). رجوع به برق شود.
برقان . [ ب َ رَ ] (ع مص ) درخشیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). بریق . درخشیدن یا برق آوردن آسمان . || برق زدن . پیدا شدن آذرخش . || ترسانیدن و بیم کردن کسی . || برقان طعام بزیت یا روغن ؛ اندکی زیت یا روغن در آن ریختن . || برقان نجم ؛ برآمدن ستاره . || برقان مراءة؛ آراسته شدن و زینت گرفتن زن .
ترجمه مقاله