ترجمه مقاله

برقة

لغت‌نامه دهخدا

برقة.[ ب ُ ق َ ] (ع اِ) حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): مضی فلان لبرقته ؛ فلان پی حاجت خود رفت . (ناظم الاطباء). کار. (منتهی الارب ). || خاک با سنگ و ریگ و گل درآمیخته . (آنندراج ) (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). برقاء. (منتهی الارب ). زمینی بلند باسنگ و گل . (مهذب الاسماء). ج ، بُرق . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله