برمایه
لغتنامه دهخدا
برمایه . [ ب ِ / ب َ ی َ ] (اِخ ) برمایون . پرمایون . نام گاوی که فریدون را شیر داد. (از برهان ) :
همان گاو کش نام برمایه بود
ز گاوان ورا برترین پایه بود.
یکی گاو برمایه خواهد بدن
جهانجوی را دایه خواهد بدن .
کجا نام آن گاو برمایه بود
تو گفتی که بر تنْش پیرایه بود.
رجوع به برمایون و پرمایون شود.
همان گاو کش نام برمایه بود
ز گاوان ورا برترین پایه بود.
فردوسی .
یکی گاو برمایه خواهد بدن
جهانجوی را دایه خواهد بدن .
فردوسی .
کجا نام آن گاو برمایه بود
تو گفتی که بر تنْش پیرایه بود.
فردوسی .
رجوع به برمایون و پرمایون شود.