ترجمه مقاله

برمر

لغت‌نامه دهخدا

برمر. [ ب َ م َ ] (اِ) انتظار. (برهان ) (آنندراج ) :
جان اعدا برد به کلک چنانک
نبود پیش مرگ برمر تیغ.

مختاری .


|| امیدوار شدن . (برهان ) (آنندراج ) :
هنوز هست فلک را رحیم گشتن روی
هنوزهست سخن را قوی شدن برمر.

مختاری .


برمو. و رجوع به برمو شود. || زنبور عسل . (برهان ).
ترجمه مقاله