ترجمه مقاله

برمور

لغت‌نامه دهخدا

برمور. [ ب َ ] (اِ) میل و خواهش . || خوراک و قوت . || زنبور عسل . (ناظم الاطباء). برموز. پرمور. پرموز.
ترجمه مقاله