برناسلغتنامه دهخدابرناس . [ ب َ ] (ص ) غافل و نادان . (برهان ) غافل و خواب آلوده .(آنندراج ). فرناس . و رجوع به فرناس و برناسی شود:نامه ها پیش تو همی آیدهم ز بیداردل هم از برناس .ناصرخسرو.