ترجمه مقاله

برنج کابلی

لغت‌نامه دهخدا

برنج کابلی . [ ب ِ رِج ِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تخمی است دوائی و آن کوچک و بزرگ می باشد و کوچک آن بهتر است و رنگ آن مایل به سرخی است . (از برهان ) (از آنندراج ). معرب برنگ کابلی است . (از فهرست مخزن الادویة). ابرنج گویند و برنق ، به پارسی برنگ گویند. (از اختیارات بدیعی ). دانه ایست که از هند آرند بقدر ماشی با نقطه های سیاه و سپید مدور و املس ، بی بوی و در طعم آن تلخی باشد، در طب بکار رود، و شیخ الرئیس در قانون مکرر این نام را آورده است . (یادداشت دهخدا). گیاهی است از رده ٔ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که تیره ٔ مخصوصی را بنام برنگها تشکیل میدهد و در حدود 65 نوع از این گیاه شناخته شده که تمامی در نواحی گرم آسیا و آفریقا و شمال استرالیا میرویند. این گیاه دارای شاخه های دراز و پیچنده با برگهای تخم مرغی شکل نسبةً طویل و گلهای سفید خوشه ایست . میوه هایش قرمز و گرد و کوچک و تندمزه است و از این جهت گاهی بعنوان تقلب و غش در دانه های فلفل مخلوطمی کنند. در تداوی دانه های این گیاه را برای درمان اقسام کرمهای کدو مصرف می کنند. (از فرهنگ فارسی معین ). برنگ کابلی . و رجوع به بِرَنج و برنگ کابلی شود.
ترجمه مقاله