برپراندنلغتنامه دهخدابرپراندن . [ ب َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) پراندن : من ایدون چو بازم که زی تو شتابم اگر چند از دست خود برپرانی . خاقانی .رجوع به پراندن شود.