بریشم نواز
لغتنامه دهخدا
بریشم نواز. [ ب َ ش َ ن َ ] (نف مرکب ) بریشم نوازنده . بریشم زن . ساززن . چنگی .پردازنده ٔ ساز رشته دار. (ناظم الاطباء) :
یکی سرو سیمین پرورده ناز
برش مشک و شاخش بریشم نواز.
مگر زآن نوای بریشم نواز
بریشم کشم روم را در طراز.
بریشم نوازان سغدی سرود
به گردون برآورده آواز رود.
یکی سرو سیمین پرورده ناز
برش مشک و شاخش بریشم نواز.
اسدی .
مگر زآن نوای بریشم نواز
بریشم کشم روم را در طراز.
نظامی .
بریشم نوازان سغدی سرود
به گردون برآورده آواز رود.
نظامی .