ترجمه مقاله

بری

لغت‌نامه دهخدا

بری . [ ب َرْ ری ] (ص نسبی ) منسوب به برّ. خلاف بحری . (اقرب الموارد). هر شی ٔ که در زمین خشک و صحرا باشد. (غیاث ). بیابانی . دشتی . || موجود زیست کننده در خشکی . مقابل موجود آبی :
بحر و بر هر دو زیر فرمانش
بری و بحری آفرین خوانش .

نظامی .


|| صحرائی . مقابل بستانی (در گیاه ). (از اقرب الموارد). مقابل ریفی . خودرو. جنگلی . دهاتی . (ناظم الاطباء). || وحشی . خلاف اهلی (در حیوان ). (از اقرب الموارد). || (اِ) قسمی از عود بخور. (یادداشت دهخدا).
ترجمه مقاله