بری
لغتنامه دهخدا
بری . [ ب َرْی ْ ] (ع مص ) تراشیدن تیر را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تراشیدن . (تاج المصادربیهقی ). || مانده و لاغر کردن سفر کسی را.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نزار کردن ستوراز بسیاری راندن و پیش آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). || عارض شدن . (از اقرب الموارد از تاج ).