بر خاک افتادن
لغتنامه دهخدا
بر خاک افتادن . [ ب َ اُ دَ ] (مص مرکب ) بر خاک نشستن . کنایه از خوار و بی اعتبار شدن . (آنندراج ) :
چون خاک رهت شدم مزن بانگ درشت
حیف است که آواز تو بر خاک افتد.
چون خاک رهت شدم مزن بانگ درشت
حیف است که آواز تو بر خاک افتد.
حافظ.