ترجمه مقاله

بزادن

لغت‌نامه دهخدا

بزادن . [ ب ِ دَ ] (مص ) (از: ب + زادن ) تولید شدن . زادن . تولید. (از یادداشتهای دهخدا). رجوع به زادن شود. || تولید کردن . زائیدن . (از یادداشتهای دهخدا) :
تا مادرتان گفته که من بچه بزادم
از بهر شما من بنگهداشت فتادم .

منوچهری .


رجوع به زادن و زائیدن شود.
ترجمه مقاله