بزانه
لغتنامه دهخدا
بزانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (نف ) بزان . وزنده . بزین . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) :
ولایت دارم و گنج خزانه
سپاهی تیز چون باد بزانه .
و رجوع به بزان شود.
ولایت دارم و گنج خزانه
سپاهی تیز چون باد بزانه .
امیرخسرو (از آنندراج ).
و رجوع به بزان شود.