ترجمه مقاله

بزم

لغت‌نامه دهخدا

بزم . [ ب َ ] (ع مص ) گزیدن با دندان پیشین . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(آنندراج ). دندان پیشین بر جای نهادن . (تاج المصادربیهقی ). || دوشیدن شتر را به انگشت سبابه و انگشت نر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). دوشیدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). دوشیدن شتر به انگشت سبابه و وسطی . (شعوری ) (برهان ). || ربودن جامه ٔ کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بار برداشتن . (ناظم الاطباء). برداشتن چیزی را. (منتهی الارب ). || شکستن چیزی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || زه کمان به انگشت سبابه و ابهام گرفته گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفتن زه را به انگشت سبابه و انگشت نر سپس ول کردن آنرا. || سخن درشت گفتن . || عزیمت کردن بر کاری . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) عزیمت بر کاری . || (اِ)سخن درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله