ترجمه مقاله

بزنگ

لغت‌نامه دهخدا

بزنگ . [ ب َ زَ ] (اِ) غلق در خانه . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). دربند و قفل . (ناظم الاطباء). || کلیدکه بعربی مفتاح خوانند. (برهان ). بمعنی کلید است و مصحف شده . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). کلید. (ناظم الاطباء). بژنگ . (برهان ). || ذخیره . (شرفنامه ٔ منیری ). اما به این معنی جای دیگر دیده نشد.
ترجمه مقاله