ترجمه مقاله

بسارنگ

لغت‌نامه دهخدا

بسارنگ . [ ] (اِخ ) نام سلطانی در شعررودکی که در دلداری ممدوح از بند گوید :
زود از پی آرام پدید آید آشوب
زود از پی آشوب پدید آید آرام
سلطان بسارنگ شنیدی که چه کردست
کو را به مصاف اندر بگرفته به صمصام
او عاصی و بداصل و تو با اصل و اطاعت
اودشمن و تو دوست وی از کفر و تو ز اسلام .

(احوال و اشعار رودکی ج 2 ص 698).


ترجمه مقاله