ترجمه مقاله

بسناس

لغت‌نامه دهخدا

بسناس . [ ب َ ] (اِخ ) نام استاد و معلم دهریان باشد و او بوجود واجب قایل نیست . گویند طب و نجوم و هیئت و طلسمات و علوم غریبه را خوب میدانسته است . (برهان ) (از رشیدی ) (از سروری ) (ناظم الاطباء) (از مؤید الفضلاء) (از شعوری ج 1 ورق 168) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله