ترجمه مقاله

بسگوی

لغت‌نامه دهخدا

بسگوی . [ ب َ ] (نف مرکب ) یاوه گوی و پرحرف و آنکه سخن را به درازا می انجاماند. (ناظم الاطباء). بسیارگو و پرگو. (آنندراج ). مِکثار. رجوع به شعوری ج 1 ورق 199 و بسیارگوی شود.
ترجمه مقاله