ترجمه مقاله

بشاش

لغت‌نامه دهخدا

بشاش . [ ب َش ْ شا ] (ع ص ) کسی که دارای خوشرویی و شادمانی بسیار باشد. (ناظم الاطباء). مرد خنده رو. (آنندراج ). خوش و تازه رو. (غیاث ). همیشه خندان . (ناظم الاطباء). در عربی به معنی خرم و گشاده روی . (از مؤید الفضلاء). گشاده روی .خوش طبع. هشاش . شکفته . باروح . طلق الوجه :
چون سلیمان از خدا بشاش بود
منطق الطیری ز علمناش بود.

مولوی .


ترجمه مقاله