ترجمه مقاله

بشتره

لغت‌نامه دهخدا

بشتره . [ ب َ / ب ُ ت ِ رَ ] (اِ) بشنزه .بشنژه . بشتیره . حلواییست که خرما و نان باریک کرده مثل چنگال یکجا میمالند . (شرفنامه ٔ منیری ). حلوائیست که از آرد کنجد و خرما یا از نان باریک کرده مثل چنگال یکجا می مالند. (مؤیدالفضلاء) . چنگالی باشد که می خورند و بسحاق اطعمه گوید که آرده ٔ کنجد و خرماست که در یکدیگر بمالند. (سروری ) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 196). چنگالی که از آرد کنجد و خرما و یا از نان گرم و روغن و دوشاب یا از نان تنگ و روغن و خرما سازند. (آنندراج ). و رجوع به ناظم الاطباء شود :
گرتیر بلا بارد در کوچه ٔ ماهیچه
از نان سپری سازم و از بشتره آماجی .

بسحاق اطعمه (از سروری ).


ترجمه مقاله