ترجمه مقاله

بشتنقان

لغت‌نامه دهخدا

بشتنقان . [ ب ُت َ ] (اِخ ) بشتقان . بوشتحقان . از قرای نیشابور و یکی از گردشگاههای آن ، به یک فرسنگی شهر بود. وقعه ٔ یحیی بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب و عمروبن زراره والی نیشابور که از جانب نصربن سیار در این قریه روی داد و گمان می کنم ابونصر اسماعیل بن حماد جوهری در ابیاتی که آورده نام این قریه را اراده کرده و نون کلمه را انداخته و آن را بصورت بشتقان آورده است :
یا ضائعالعمر بالامان
أما تری رونق الزمان
فقم بنایا اخا المساهی
نخرج الی نهر بشتقان .

(از معجم البلدان ).


و رجوع به اللباب ج 1 ص 126 و مرآت البلدان ج 1 شود.
ترجمه مقاله