ترجمه مقاله

بشخور

لغت‌نامه دهخدا

بشخور. [ ب ُ ] (اِ) بشخوار. نیم خورده و بازمانده آب دواب را گویند و به عربی سؤر خوانند. (برهان ). آبی که از دواب بازماند در وقت خوردن و به عربی سؤر نامند. (سروری ). مؤلف انجمن آرا و بنقل از آن آنندراج پس از نقل عبارت برهان آرند: بظن مؤلف بازمانده ٔ آب و علف دواب است که پیش خورده باشد و آن دراصل پیشخور بوده که به عربی سؤر گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (شعوری ج 1 ورق 214). سؤر یعنی بازمانده ٔ آب در ظرفی که از آن آب خورده باشند. (ناظم الاطباء: بشخوار). آبی که از دواب بازمانده در وقت خوردن و به عربی سؤر گویند. (سروری ). رجوع به بشخوار شود.
ترجمه مقاله