بشرم رفتنلغتنامه دهخدابشرم رفتن . [ ب ِ ش َ رَت َ ] (مص مرکب ) شرمنده شدن . (آنندراج ) : بشرم رفته تن یاسمین از آن اندام بخون نشسته دل ارغوان از آن عارض .حافظ.