ترجمه مقاله

بشماط

لغت‌نامه دهخدا

بشماط. [ ب ِ ] (اِ) بسکماج . نان دوآتشه . (ناظم الاطباء). || نان کوچک را گویند که بزبان انگریزی بسکت خوانندبتای هندی . (آنندراج ). بقسمات . خبز رومی . (یادداشت مؤلف ). در تداول مردم مغرب نان بیسکویت . (از دزی ج 1ص 90). و رجوع به بشمط شود. کعک . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله