بشناختنلغتنامه دهخدابشناختن . [ ب ِ ت َ ] (مص ) فهم کردن . (زمخشری ). تمیز دادن . درک کردن . دریافتن : بشناختم که آدمی شریف تر خلایق و عزیزتر موجودات است . (کلیله و دمنه ). رجوع به شناختن شود.