ترجمه مقاله

بشک

لغت‌نامه دهخدا

بشک . [ ب َ ] (ع مص ) جامه را دورادور دوختن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). دوختن بخیه دورادور. (زوزنی ). بخیه فراخ زدن . (تاج المصادر بیهقی ). کوک زدن . شلال کردن . بخیه های دور از هم بجامه زدن . (از اقرب الموارد). || کار بد کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کار را بد انجام دادن . (از اقرب الموارد). || شتافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دویدن . (غیاث ). سرعت کردن . (از اقرب الموارد). شتافتن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || دروغ بافتن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دروغ گفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). دروغ بستن . (از اقرب الموارد). || بریدن و گشادن زانو بند شتر را. || سبک گام زدن . || آمیختن . || فراخ ناکردن دستها را. || راندن بشتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || راندن شتر بشتاب . (از ذیل اقرب الموارد). || سم برداشتن اسب از زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله