بصباص
لغتنامه دهخدا
بصباص . [ ب َ ] (ع اِ) شیر و آب اندک . || گیاه باقی بر چوب که به دم کلاکموش ماند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بعیر بصباص ؛ شتر لاغر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتر لاغر. (آنندراج ) . || قرب بصباص ؛ قرب با کوشش که در آن فتور نباشد. و قرب آن شبگیری است که صبح آن به آب رسند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).