ترجمه مقاله

بضع

لغت‌نامه دهخدا

بضع. [ ب َ ] (ع مص ) بریدن چیزی . (ناظم الاطباء). بریدن . (منتهی الارب ). قطع کردن چیزی . (از اقرب الموارد). || شکافتن .زخم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکافتن جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). || پاره پاره کردن گوشت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). بریدن گوشت . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). گوشت بریدن . (زوزنی ). || کدخدا شدن .(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || جماع کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). جماع نمودن .(آنندراج ). || هویدا کردن ، گردیدن . (ناظم الاطباء). هویدا کردن کلام و هویدا شدن آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) . || رسیدن اشک در چشم و نریختن آن : بضع الدمع بضعاً و بضوعاً. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رسیدن اشک در چشم و نریختن آن . (آنندراج ). || خوی کردن پیشانی کسی . (ناظم الاطباء). || سیراب شدن و منه : بضع من الماء بضعاً و بضوعاً و بضاعاً.
منه المثل : حتی متی تکرع و لا تبضع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیراب شدن .(غیاث ). سیراب شدن از آب . (آنندراج ). سیراب شدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || رگ زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله