ترجمه مقاله

بطباط

لغت‌نامه دهخدا

بطباط. [ ب َ ] (معرب ، اِ) به لغت سریانی رستنیی باشد که آنرا سرخ مرو گویند. (برهان ) (آنندراج ). عصی الراعی . (ترجمه ٔ فرانسوی مفردات ابن بیطار) (فهرست مخزن الادویه ) (از اختیارات بدیعی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ذیل قرابادین ). مأخوذ از سریانی گیاهی که عصی الراعی گویند. (ناظم الاطباء). برسیان دارو. سبطباط. شبطباط. حمیرا. خشخاش . نباتی را گویند که عرب او را عصی الراعی گوید و بعضی گفته اند خشخاش را به این دو نام که یاد کردیم تعریف کنند و عصی الراعی را بزبان زابلی صدپیوندک گویند و یونس گوید: نبات او را شاخهای باریک باشد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). هفت بند. (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله