ترجمه مقاله

بطش

لغت‌نامه دهخدا

بطش . [ ب َ] (ع مص ) حمله کردن و سخت گرفتن بر کسی : بطش به بطشاً. (ناظم الاطباء). حمله کردن بر کسی و سخت گرفتن بر وی یا بطش سخت گرفتن است در هر چیز که باشد. و منه الحدیث : ماذا موسی باطش بجانب العرش . (از منتهی الارب ). سخت گرفتن و حمله کردن . (غیاث ) (از اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). سخت گرفتن . (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ص 26) (تاج المصادر بیهقی ). || خشم راندن . غضب کردن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دزی ج 1 ص 94 شود : ان بطش ربک لشدید. (قرآن 12/85). اشد منهم بطشاً. (قرآن 8/43 و 36/50). شما را بجنگ قومی خوانند کی خداوندان نیرو و بطش سخت اند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و چون شهامت صرامت سلطان درآفاق مشهور بود و وفور بطش و غلبه ٔ او در جهان مذکور. (جهانگشای جوینی ). چون سلاطین روم و شام و ارمن و آن حدود از بطش و انتقام و رکض و اقتحام او هراسان بودند. (جهانگشای جوینی ). گفت همچنان از بطش او ایمن نیستم . (گلستان ). و رایی اندیشیده ام که ما از بطش ایشان بسبب آن اعتراض توانیم کرد. (ص 34 تاریخ قم ). یکسال بدین منوال حِتار و حصار ببطش و بأس یلان ... محصور و منضغط می بود. (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 390). جمعی از دلیران سرافراز... نواپردازگشته بِطَیش و بطش بَطِیش ، نَطش سریع آغاز کردند...(همان کتاب ص 430). || دلیری کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || افاقه یافتن از تب و هنوز ضعف داشتن ، بطش من الحمی . (از ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). افاقه یافتن از تب . (آنندراج ). || کار کردن دست کسی : بطشت یده . (ناظم الاطباء). || راندن . دوانیدن . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله