ترجمه مقاله

بطون

لغت‌نامه دهخدا

بطون . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَطن . (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27). ج ِ بطن . شکم ها و بطن ها. (از فرهنگ نظام ). ج ِ بطن ، شکم . (از آنندراج ) (غیاث ).گرسنگی عمارت باطن کند و سیرخوردگی عمارت بطون . (ازکشف المحجوب ). و بطون جوشیده زمره ٔ خلایق بزمزمه ٔ نفرین لب گشودند. (دره ٔ نادره چ 1341 هَ . ش . انجمن آثار ملی ص 678). || درونها. باطن ها : اعوان اسلام بر پی کفار میرفتند و ایشان را در متون هضاب و بطون شعاب می کشتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- بطون الاوراق ؛ کتابها. (دزی ج 1 ص 97).
- بطون دفاتر ؛ متون صحایف : ... و بطون دفاتر و متون صحایف بذکر ایام و اقوال و افعال ایشان آراسته کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- بطون دماغ ؛ حفره هایی که در قسمتهای داخلی مراکز عصبی در نقاط مختلف وجود دارد که بترتیب عبارتند از: 1- بطن یک که در قسمت داخلی و میانی یکی از نیمکره های طرفی مخ قرار دارد. 2- بطن دو قرنیه ٔ بطن سه است و در یکی از نیمکره های طرفی مخ مقابل بطن یک قرار دارد. 3- بطن سه در قاعده ٔ مخ بین دو جسم بصری قرار دارد. 4- بطن چهار بین پل دماغ و بصل النخاع و پایه های مغز قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین ).
- بطون دماغی ؛ شکمچه های مغز. (واژه های نو فرهنگستان ایران ). بطن دماغی . (دزی ج 1 ص 97):و از درازی دماغ سه تجویف است و طبیبان آنرا بطون دماغی گویند و هریک اندر پهنا به دو بخش است . (ذخیره ٔخوارزمشاهی ).
ترجمه مقاله