ترجمه مقاله

بطی

لغت‌نامه دهخدا

بطی ٔ. [ ب َ ] (ع ص ) سست رو. ج ، بِطاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنگ کننده و آهسته . (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ نظام ) (از مهذب الاسماء). آهسته و سست و کند. (ناظم الاطباء). مقابل تند و سریع : ...طایفه ٔ حکماء هندوستان در فضایل بزرجمهر سخن می گفتند به آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن بطی ٔ است یعنی درنگ بسیار میکند. (گلستان ).
- بطی ءالانتقال ؛ دیرفهم . کندفهم . دیریاب . کم هوش .کودن . (واژه های نو فرهنگستان ایران ). دیریافت . مقابل سریعالانتقال .
- بطی ءالانزال ؛ دیرانزال .
- بطی ٔ الانهضام ، بطی ءالهضم ؛ دیرگوار. ثقیل . سنگین . ناگوار. دژگوارد.بدگوار.
- بطی ءالحرکة ؛ کسی که به آرامی حرکت کند. (ناظم الاطباء). آنکه به آهستگی حرکت نماید. (آنندراج ).
- بطی ءالسیر ؛ کندرو. گران رفتار. گران رو. مقابل سریعالسیر. تندرو.
- بطی ءالعمل ؛ کندکار.
- بطی ءالهضم ؛ دیرهضم . رجوع به بطی ءالانهضام شود.
- بطی ٔ شدن ؛ کند شدن . (ناظم الاطباء). آهسته شدن . مقابل تند شدن . سریع گشتن .
ترجمه مقاله